3

فرهاد زمانه را بشناس ،خالو حسین را “فرهاد ثانی” نیز می گویند

  • کد خبر : 850
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۳
فرهاد زمانه را بشناس ،خالو حسین را “فرهاد ثانی” نیز می گویند
خالو حسین را "فرهاد ثانی" نیز می گویند او شروع به کندن صخره‌ای (به نام «قاوه‌گیره») در مجاورت محل اسکان خود می‌نماید که بتواند جای راحتی برای اقامتش باشد و در کنار کندن صخره، همراه دخترش شروع به ساخت باغ و کاشتن انگور و دیگر میوه و درخت‌ها در بخش پایینی آن صخره می‌نمایند. رفته رفته که صخره را می‌تراشد و درون سخت و مغرورش را بیرون می‌کشد، و او را از سرنوشتی که با دستان خود شروع به ساختنش کرده بود، باز می‌داشتند.

خالو حسین کوهکن با نام اصلی (حسین عثمانی (زاده: ۶ام مهرماه ۱۳۰۹، در دروله‌ی سفلی، شهرستان جوانرود، استان کرمانشاه — درگذشت: ۵ام مردادماه ۱۳۹۵، در بانه‌وره،( شهرستان پاوه، استان کرمانشاه) مردی است که نامش همانند نام اساطیر بزرگی چون فرهاد کوهکن پرآوازه گشته و چون افسانه‌ای جاودان، همگان را در بهت و حیرت واداشته است. خالوحسین در سال ۱۳۰۹ هـ.ش (۱۹۳۰ میلادی) در منطقه‌ی مرزی دروله از توابع شهرستان جوانرود، دیده به جهان گشوده است.دوران نوجوانی و جوانی‌اش را همراه با دیگر مردان طایفه‌اش در معیشت و زندگی عشایری سپری نمود. زندگانی عشایری، هم‌چون آموزشی برای حسین جوان بود که استقامت و بردباری را بیاموزد و بیابد که ماندگاری نه در روزمرگی بلکه در رهابودن از آن و پرواز بر فراز ناتوانی ها است. او مدتی را در روستاهای مرزی ایران و عراق به زندگی کشاورزی روی می‌آورد و با شمشالی (نوعی آلت موسیقایی قدیمی کردستان) که همراه داشته برای تسکین دل خود، همواره می‌زند.در آن‌دوران که منبعی برای کسب درآمد آن چنان وجود نداشته و مردم برای کسب درآمد مجبور به انجام کارهای مختلف می‌شوند که خالو حسین هم چون دیگر مردم برای امرار معاش مجبور به انجام کارهای مختلف می‌شود. در سال ۱۳۴۳ خالو حسین در حین شکار کبک به سبب اشتباه و افتادن تفنگ، پای چپش مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد؛ و بعد از مدتی به سبب عفونت زیاد و انتقال دیرهنگام به بیمارستان پایش را از دست می‌دهد. بدین صورت خالو حسین مجبور به گوشه‌گیری و معلولیت می‌شود که با نوع خوی و اخلاق این مرد بزرگ به هیچ‌وجه سازگار نبوده است.جنگ ایران و عراق موجب آوارگی او و مردمانش به مکان‌های امن‌تری می‌شود که از میدان جنگ به دور بودند. چندی از پسران و دامادهایش کشته و می‌میرند؛ یار  و یاور همیشگی‌اش، همسر گرامی‌شان «رابعه» خانم نیز فوت می‌نماید و خالوحسین از هر وقت دیگری تنها و تنهاتر می‌گردد. در روستای قشلاق و منصورآقایی، خانه‌ی گلی‌اش ریزش کرده و حیوانات‌اش نیز در آن‌جا تلف می‌شود. در نهایت بعد از چندها سال تنگدستی، خالو حسین عثمانی همراه با یکی از دخترانش رو به یکی از مناطق ییلاقی طایفه‌ی امامی به نام «میگوره» (در چند کیلومتری شهر بانه‌وره) می‌آورند

با ورود حسین به میگوره گویا سرنوشت فصل جدیدی را برای وی رقم زده است و می خواهد به پاس سختی های که کشیده و خواهد کشید نامش را در ذهن جهانیان جاودانه کند

حسین در سال ۵۷ با جسمی معلول، یک کلنگ و بیل شروع به تراشیدن دل صخره می کند تا در بی کسی و برای خود کاشانه ای مهیا کند.وی ۱۹ سال از عمر خود را برای ساخت خانه اش صرف می کند و هیچ گاه در طول این ۱۹ سال ناامید نمی شود و کار را رها نمی کند و جالب آنکه تمام این مدت این کار رابا یک کلنگ و بیل انجام داده است. کلنگی که خود او  آن را بسیار دوست می داشت و اعتقادتش برآن بود که جنس کلنگش از الماس است درابتدا چیز خاصی جلب توجه نمی کند. در قسمت جنوبی صخره، پرچینی کوتاه از سنگ، که با مهارتی خاص روی هم چیده شده اند، تعدادی حفره ی دریچه مانند در دل صخره ای، و آلاچیقی که خبر از مهارت سازنده می دهد روی صخره ای دیگر روبه روی دریچه ها، دیده می شود. اما دیدنی ها را باید سرای سنگی حسین کوهکن را دید.

او شروع به کندن صخره‌ای (به نام «قاوه‌گیره») در مجاورت محل اسکان خود می‌نماید که بتواند جای راحتی برای اقامتش باشد و در کنار کندن صخره، همراه دخترش شروع به ساخت باغ و کاشتن انگور و دیگر میوه و درخت‌ها در بخش پایینی آن صخره می‌نمایند. رفته رفته که صخره را می‌تراشد و درون سخت و مغرورش را بیرون می‌کشد، و او را از سرنوشتی که با دستان خود شروع به ساختنش کرده بود، باز می‌داشتند. او در طول ۱۹ سال، هر چند که از داشتن نعمت پای چپش برخوردار نبود، به صورت مداوم مشغول جنگیدین با کوه و کاویدن درون سنگ بود. ثمره‌ی این استقامت و مشقت؛ سرایی سنگی است با ۷ قسمت مجزاء که تمامی ملزومات یک خانه را داراست.

ورودی اصلی سرا در قسمت شمالی و پشت صخره، واقع شده است. ورودی، دریچه ایست تا حدودی تنگ و باریک، در دل صخره با شیبی اندک و ارتفاعی کوتاه و چند پله. در همان ابتدای مدخل، دالانی بسیار کوچک به سه ورودی ختم می شود. در سمت راست اتاقی وجود دارد با ابعادی در حدود ۲ در۲ متر و ارتفاعی شاید کمتر از یک ونیم متر، در دیواره سمت راست اتاق، تاقچه های کوچکی تعبیه گردیده است. دریچه ای کوچک در کنار ورودی اصلی، با انعکاس روشنایی بیرون، نور اتاق را تامین می کند.

ورودی دیگر، به اتاقی ختم می شود تا حدودی شبیه به همان اتاق اول، با این تفاوت که دریچه ای بزرگ تر،روبه روی ورودی ایجاد شده که فضا را روشن تر می کند. وردی سوم به ایوان اصلی بنا ختم می شود. ایوان در ابعاد ۳ در ۵ متر و ارتفاعی حدود یک متر و هفتاد سانتی متر، با دیواره هایی  که انگار استاد بنایی کارکشته آن ها را طراز گرفته ،

تصاویر پیوست گویای صبر و مهارت خالوحسین است که چنین بنایی سنگی را تنها با کلنگی قدیمی که گویا تا به حال تیشه اش را هم عوض نکرده، ساخته و پرداخته گشته  است. دریچه ایی که رو به بلا فاصله و پس از خروج از آن دریچه، اولین چیزی که نگاه را به سوی خود جلب می کند، آلاچیقی ست  که محل استراحت روزانه  حسین است. در سمت راست خروجی، دو اتاقک قرار گرفنه اند با مدخل هایی به مراتب بزرگ تر.اتاقک اولی زیاد روی آن کار نشده و انگار به کار بیشتری نیاز دارد، دومی هم به سبک و سیاق همان اتاق های ابتدای ورودی بنا ساخته شده و عمو حسین از آن به عنوان استراحت گاه شبانه و محل اصلی زندگی خود استفاده  می کند.

در این قسمت نکته ای که جلب توجه می کند ساخت دستشویی و حمام است که انگیزه ساخت سرا را تا حدودی روشن می کند؛ در سمت چپ خروجی ایوان دو اتاق دیگر با فاصله از ایوان قرار دارند .خالو حسین به توصیه شیخ طه (یکی از شیوخ معتبر منطقه ) در داخل یکی از اتاق ها برای خود قبری هم حفر کرده است و انگار سنگ قبرش را هم سفارش داده دو اتاق دیگری که در سمت چپ دریچه خروجی ایوان قرار دارند اتاق انتهایی که در ضلع غربی صخره واقع شده نیز به سبک و سیاق همان اتاق های ورودی سرا می باشد اما اتاق کناری، اتاقی است متفاوت از همه اتاق ها. اینجا همان اتاقی است که قرار است آرامگاه همیشگی خالو حسین باشد و ایشان تا ابد در اینجا آسوده از تمام دربه دری ها و غم و غصه هایی که در این روزهای تنهایی و پیری، انگار بیشتر بر روی دوشش سنگینی می کند برای همیشه در آن، آرام بگیرد

خالو حسین را “فرهاد ثانی” نیز می گویند

به رسم همه پیرمردهای کُرد، زیر کلاه و دستمالی(کلاو  تاقیله) پنهان شده – سفید شده است بسان برفی که درهر بارش زمستانی بر روی صخره اش می نشیند. صورت آفتاب سوخته،محاسن پر پشت سفید و خاکستری، پیشانی چین خورده و چشمان خاکستریش ترکیبی آفریده که آدمی را در همان نگاه اول، مجذوب “فرهاد ثانی ” – لقبی که یکی از شعرای معاصر، در شعری که برای او سروده به وی داده است – می کند. روی ورودی ایوان ایجاد شده، راه ورود به سایر بخش های سرا است

جایگاه و شهرت مرحوم:

اثر دست‌ساز خالو حسین که زاده‌ی درد درونی مردی پر صلابت بود؛ رفته رفته سبب جلب توجه بسیاری در مناطق اطراف شد. در طی سال‌های بعد نه تنها از این شهرت کاسته نشد بلکه هم‌اکنون آوازه‌ی سرای سنگی مرحوم خالو حسین جهانی شده‌است و سالانه گردشگران بسیاری را از اقصی نقاط دنیا پذیرا می‌باشد

اشعار، آثار، فیلم‌ها، کتب و… درباره‌ی خالو حسین کوهکن:

فیلم مستند «هەڵۆی ئەشکستە ىاڵ (عقاب بال‌شکسته)» ساخته‌ی مجتبی شیراوند

فیلم مستند «حوسێن کۆکەن (حسین کوهکن)» از ویدئورسانه‌ی آراس جوانرود

فیلم مستند «میگوره» از هوشنگ میرزایی با همکاری صداوسیمای مرکز کرمانشاه

مستند کوتاه «حسین کوهکن» در برنامه‌ی ماه عسل شبکه‌ی سوم سیمای ایران

شعر فارسی «یک پای رفتنت نیست…» از مسلم ناظمی شاعر و مترجم کرمانشاهی

شعر فارسی «داستان‌ها بشنوی از زندگی، نو یا کهن…»

خالو حسین کوهکن معروف به فرهاد ثانی  سال ۹۴ در شهر بانه وره دچار شکستگی لگن می شود که پس از دوران سخت بیماری سرانجام در سن ۸۶ سالگی بر اثر کهولت سن در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۹۵ دار فانی را وداع میکند

 

 

 

لینک کوتاه : https://awramankhabar.ir/?p=850

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.